پایگاه خبری مسجد حضرت آیت الله شفیعی اهواز

پایگاه خبری

مسجد حضرت آیت الله شفیعی اهواز

شنبه ۱ دی ۱۴۰۳

پایگاه خبری مسجد حضرت آیت الله شفیعی اهواز

مسجد آیت الله شفیعی یکی از قدیمی‌ترین مساجد اهواز است که درسال 1308(ه.ق) تاسیس شده است.
بیش از پنجاه سال است که حضرت آیت الله سید علی شفیعی (که هم اکنون نماینده مردم استان خوزستان در مجلس خبرگان رهبری هستند) امامت جماعت این مسجد را بر عهده داشته و به خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی همت گماشته‌اند.
مسجد آیت الله شفیعی در دوران دفاع مقدس سنگری مهم برای رزمندگان اسلام محسوب می شد.
هم اکنون نیز جوانان این مسجد با عشق به امام راحل و آرمان‌های انقلاب لحظه‌ای از تلاش برای خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی کوتاهی نمی‌کنند.

معرفی کتاب
سیری در سیره پیامبر اعظم(ص)
سیری در سیره پیامبر اعظم(ص)

به مناسبت مبعث نبی مکرم اسلام حضرت محمّد مصطفی(ص) به معرفی کتاب «سیری در سیره پیامبر اعظم (ص)» حضرت آیت الله شفیعی می پردازیم:

کتاب «سیری در سیره پیامبر اعظم(ص)» مجموعه ای مدون از سه مصاحبه روزنامه نور خوزستان با حضرت آیت الله شفیعی می باشد که در سال های 1385 و 1386 هجری شمسی صورت گرفته است.

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)

اوّلاً از آقازاده‌ی مرحوم آقای طالقانی (رحمةالله‌علیه) و دوستان همکارشان تشکّر میکنیم که نام طالقانی و بیت طالقانی را همچنان که آن شخصیّت زندگی کرد و بود، حفظ کردند. بعضی از بیوت و وابستگان به شخصیّت‌ها، بعد از آنکه آن شخصیّت پایش از این عالم مادّی بریده میشود و بیرون میرود، نام او را حفظ میکنند لکن محتوای او را بکلّی -گاهی اوقات به ۱۸۰ درجه عکس- تغییر میدهند. شاید اگرچنانچه ایشان -که خب در بین برادرها به این مسئله همّت گماشتند- همّت نمیکردند و پا جلو نمیگذاشتند، شاید سرنوشت آقای طالقانی هم به همان سرنوشت دچار میشد؛ امّا خب الحمدلله شما توانستید چهره‌ی آقای طالقانی را حفظ کنید.

آقای طالقانی، یک شخصیّت بسیار مغتنمی بود. این جهاتی که جنابعالی ذکر کردید،(۲) واقعاً در ایشان بود. خدای متعال یک قالب خوبی در ایشان متجلّی کرده بود؛ یک انسان صریح، باصفا، باصداقت. از جمله‌ی خصوصیّات آقای طالقانی، یکی صفای ایشان بود؛ آدم باصفایی بود، آدم باصداقتی بود. وقتی انسان با ایشان می‌نشست، جز یکرنگی و صفا و راستی، واقعاً انسان هیچ چیز نمیدید. ما با ایشان جلسات طولانی [داشتیم‌]؛ بنده هر وقت تهران می‌آمدم -آن‌وقتهایی که ایشان از زندان آمده بودند بیرون- منزل ایشان حتماً یک بار، دو بار میرفتم، می‌نشستیم دو ساعت با ایشان صحبت میکردیم؛ آدم لذّت میبرد از صفا و صداقت این مرد؛ این یکی از خصوصیّات ایشان بود.

در عین این صفا و صداقت و راستی و درستی، مردی بود در کمال اعتماد به نفس؛ یعنی یکی از خصوصیّات ایشان، اعتماد به نفس بود؛ مطلقاً تحت تأثیر قدرتها و ظواهر و مانند اینها قرار نمیگرفت. من اوّلْ‌باری که آقای طالقانی را دیدم، یا آخر سال ۴۲ بود یا اوائل ۴۳ که ایشان در عشرت‌آباد محاکمه میشدند. رفتم من در دادگاهشان [شرکت کردم‌]؛ گفتند دادگاه عمومی است منتها صندلی محدودی گذاشتند؛ ما خیلی زود رفتیم آنجا که شرکت کنیم و الحمدلله جا پیدا کردیم، رفتیم داخل. من تا آن‌وقت آقای طالقانی را از نزدیک ندیده بودم؛ ایشان و مرحوم مهندس بازرگان و دیگران بودند -آن عدّه‌ی نهضت آزادی- که آنجا محاکمه میشدند و به نظرم آن محاکمه‌ی دوّم هم بود؛ از آن دادگاه‌های پنج قاضی که پنج نفر آن بالا با درجه و نشان و واکسیل(۳) و اینها نشسته بودند؛ آقای طالقانی هم آن جلو بی‌اعتنا نشسته بود؛ اسم ایشان را آوردند، ایشان باید بلند میشد حرف میزد، [ولی‌] ایشان اعتنایی نکرد، همان‌طور که نشسته بود و عصا هم دستش بود -آن‌وقت با اینکه سن ایشان هم زیاد نبود امّا عصا داشت؛ این عصا هم دستش بود- اصلاً اعتنایی نکرد، بلند نشد، جواب نداد؛ یعنی این‌جور بود، آن دادگاهی که جوری آن را ترتیب میدادند که آن متّهم خودش در آن به‌اصطلاح هیمنه‌ی ظاهری دادگاه هضم بشود -معمولاً این‌جور بود؛ ما هم چند بار دادگاه رفتیم، دیدیم- ایشان اصلاً و مطلقا اعتنائی نداشت. وقت تنفّس هم ما رفتیم جلو، ایشان با ما گرم، گیرا -حالا بنده آن‌وقت یک طلبه‌ای مثلاً بودم، یک طلبه‌ی جوانی؛ و شنیده بودند من چون اندکی قبلش زندان قزل‌قلعه بودم و ایشان و مهندس بازرگان شنیده بودند- [وقتی‌] بنده را معرّفی کردند، گرم گرفتند، محبّت کردند؛ به آن مقامات، بی‌اعتنا؛ به ما که یک طلبه‌ای بودیم، این‌جور گرم و گیرا و با محبّت و مانند اینها.

خود ایشان میگفتند در مسجد هدایت که مال هدایتها و خاندان هدایت و مربوط به آنها بود که اینها فواتحشان را اینجا میگرفتند -در فواتح خاندان هدایت که یک خاندان قدیمی مرتبط با دربار و دستگاه بودند؛ خب ایشان هم پیش‌نماز مسجد هدایت بودند و گاهی شرکت میکردند- من رفتم؛ یکی از زنهایشان یا مردهایشان مُرده بودند و مجلس ترحیم داشتند و من هم آنجا رفتم؛ دمِ در، این امرای بلندپایه با درجه‌های سرلشکری و سپهبدی و فلان همین‌طور ایستاده بودند با لباس‌های فلان؛ از جمله، آن ارتشبد هدایت معروف آن زمان هم ایستاده بود؛ ایشان گفتند من نگاه کردم دیدم من در ردیف اینها نمیتوانم [بنشینم‌]، رفتم آن‌طرف یک جایی نشستم. ایشان میگفت بعد گذشت این قضیّه، افتادیم زندان -در همین اواخر بوده؛ به نظرم این زندانهای آخر بوده- من در حیاط زندان قصر داشتم میرفتم و قدم میزدم؛ دیدم یک نفر آمد جلوی من و [گفت‌] قربان! سلام عرض میکنم، خم شد و تعظیم کرد به من و [گفت‌] سلام عرض میکنم؛ [گفتم‌] علیکم‌السّلام، شما کی‌ هستید؟ [گفت‌] بنده هدایت؛ معرفی کرد خودش را و معلوم شد بله، ارتشبد هدایت است و حالا افتاده زندان. ایشان میگفت دیدم آن آدم با آن جاه و جلال و با آن کَرّوفَر، یک آدم کوچک حقیرِ واقعی است؛ ولی من نه در آن مجلس نه اینجا، فرقی نکرده بودم، من همین خودم بودم! این‌جور بود، با این اعتمادبه‌نفس و احساس شخصیّت.

این هم ناشی از ایمان بود. ایشان واقعاً مؤمن بود. آن‌وقت همین ایشان، در مقابل امام تواضع میکردند. من تواضع ایشان را در مقابل امام دیدم، هم در غیاب امام، هم در حضور امام. در غیاب امام ایشان به بنده گفتند که آقای خمینی گاهی یک حرفهایی میزند که به نظر آدم نشدنی می‌آید، بعد می‌بینیم واقعاً شد، ایشان به یک‌جایی متّصل است! یعنی برداشت آقای طالقانی این بود -به این مضمون، حالا عین عبارت ایشان یادم نیست- میگفت از یک‌جایی به ایشان خبر میرسد، به یک‌جایی ایشان متّصل است. در حضور امام هم من دیده بودم، ایشان کمال تواضع را در مقابل امام میکردند؛ این آدمی که آن جاه و جلال آن دستگاه‌ها برایش صفر بود و هیچ نبود، در مقابل امام تواضع میکرد.

شخصیّت‌های ماندگار تاریخ از این‌جور فضائل در وجودشان مستتر است؛ اینها را بایستی باز کرد، شناخت، معرفی کرد. به‌هرحال این تشکیلات شما تشکیلات خوبی است و آقای طالقانی واقعاً سزاوار و شایسته‌ی این است که از ایشان تجلیل بشود، احترام بشود؛ نگذارید نام ایشان فراموش بشود و خصوصیّات ایشان فراموش بشود و نسبت‌های واقعی ایشان با انقلاب، تبدیل بشود به نسبت‌های غیر واقعی؛ اینها را باید مانع بشوید و نگذارید. ان‌شاءالله موفّق و مؤیّد باشید.


۱) در ابتدای این دیدار -که در چارچوب دیدارهای دسته‌جمعی برگزار شد- آقایان سیّدمهدی طالقانی (فرزند آیت‌الله طالقانی) و موسی‌ حقّانی (مسئول ستاد) مطالبی بیان کردند.

۲) اشاره‌ی مسئول ستاد به این مطلب که در دیدار قبلی ستاد بزرگداشت آیت‌الله طالقانی، معظّمٌ‌له در ۱۳۸۹/۱۲/۱۹، بر مجاهد بودن و انقلابی بودن شخصیّت آیت‌الله طالقانی تأکید فرمودند.

۳) رشته‌های به‌هم‌بافته‌ای که بر شانه‌ی لباسهای رسمی نظامی می‌آویزند.

دیدگاه (۰)

هیچ دیدگاهی هنوز ثبت نشده است

ارسال دیدگاه

بدیهی است که همه دیدگاه‌های شما خوانده شده و برای انتشارشان، ملاک‌ها و معیارهایی لحاظ می‌شود؛ بنابراین، برای درج دیدگاه خود، رعایت برخی چهارچوب‌های اخلاقی ضروری است:

لطفاً دیدگاه خود را به زبان فارسی بنویسید، پیام های غیر فارسی منتشر نخواهد شد.

پیام هایی که حاوی توهین، تهمت یا افترا، نسبت به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد منتشر نخواهد شد.

در صورتی که تمایل به ارسال نظر به صورت خصوصی دارید، تیک گزینه خصوصی را بزنید.

از ارسال دیدگاه های تبلیغاتی و یا حاوی لینک، خودداری کنید، پیام های نامرتبط با متن، تأیید نمی شوند.

لطفاً دیدگاه‌تان تا حد امکان مربوط به همین نوشته باشد.

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
یادداشت سردبیر
پیام تسلیت آیت الله شفیعی در پی شهادت رئیس جمهور خدمتگزار
پیام تسلیت آیت الله شفیعی در پی شهادت رئیس جمهور خدمتگزار

پیام تسلیت حضرت آیت الله شفیعی در پی شهادت رئیس جمهور خدمتگزار، محبوب و مردمی حضرت حجت الاسلام والمسلمین رئیسی و جمعی از خدمتگزاران صدیق انقلاب اسلامی

سخنرانی حضرت آیت الله شفیعی در جمع رزمندگان اسلام در دوران دفاع مقدس

دریافت

مدت زمان: 18 دقیقه 51 ثانیه

آخرين ديدگاه‌ها
پاسخ: سلام از طریق کتابخانه ...
  • ۱۸بهمن۰۰ - ۱۲:۰۴ - فاطمه
    🤔
مسجد حضرت آیت الله شفیعی