«من هر زمانی که به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان میافتم، قلباً غمگین و متاسف میشوم. این به خاطر آن است که درکشور ما به هر دلیلی که شما نگاه کنید، باید کتاب اقلاً ده برابراین میزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد. اگر به دلیل پرچمداری تفکر اسلامی و حاکمیت اسلام به حساب بیاورید، این معنا صدق میکند، چون اسلام به کتاب خواندن و نوشتن، خیلی اهمیت میدهد. اگر هر منصفی به بیانات نبی مکرم اسلام و ائمه (علیهم السلام) و پیشوایان اسلام نگاه کند و ببیند که اینها در چه زمانی به کتاب و کتابخوانی دعوت میکردند و فرا میخواندند، همه افسانهها از ذهنش شسته خواهد شد و خواهد فهمید که دشمنان اسلام جز این نداشتند که افسانههای کتابسوزی و کتاب ستیزی را برسر زبانها بیندازند، چون اسلام پرچمدار کتابخوانی است.»
این، سخنان رهبر معظم انقلاب در خصوص جایگاه کتاب در فرهنگ و حاکمیت اسلامی است.
این حقیقت بر کسی پوشیده نیست که حضرت آیتالله العظمی خامنهای چه در زمان ریاست جمهوری و چه در زمان رهبری انقلاب همواره توجه ویژهای به کتاب داشته و در مناسبتهای مختلف بیانات راهگشایی در این زمینه ایراد فرمودهاند.
رهبر معظم انقلاب به عنوان عالیترین مقام کشور در حالی هرسال و در مناسبتهای مختلف دغدغههایشان را در این زمینه گوشزد میکنند که مدیران اجرایی در طول سالهای مختلف سرگرم ساختن تصویری ایدهآل از وضعیت موجود هستند.
یکی از دغدغههای مقام معظم رهبری در خصوص کتاب و کتابخوانی در جامعه این است که در کشور آن مقدار که شأن این جامعه اقتضا مىکند، کتاب رواج ندارد و تاکید میکنند: «جامعه ما اساساً جامعهاى پخته و بالغ شده است؛ یک جامعه ابتدایى و بدوى نیست. مردم ما باید بیش از این با کتاب آشنا باشند.»
فقر تیراژ کتاب یکی دیگر از دغدغههای رهبری است که در بیانات ایشان نقش پررنگی دارد و معظم له بارها بر کم بودن تیراژ کتاب در قیاس با جمعیت ایران تاکید کردهاند و معتقدند که باید تیراژ کتاب در ایران به 200 یا 300 هزار نسخه برسد.
به مناسبت برگزاری نمایشگاه کتاب، برخی نظرات حضرت آیتالله العظمی خامنهای و دغدغههای ایشان در طول دو دهه گذشته را بازخوانی میکنیم:
* از بس این کتاب غلط دارد، غصهای در دل من مینشیند!
همین کتاب «الینابیعالفقهیهًْ» که آقای مروارید چاپ کرده، مجموعه ده، پانزده جلد است. وقتی این کار انجام شد، من خیلی خوشحال شدم؛ اما هر دفعه که مراجعه میکنم، از بس این کتاب غلط دارد، غصهای در دل من مینشیند! آدم غصه میخورد وقتی که این کتاب را با این چاپ فاخر، با این کاغذ به این خوبی میبیند؛ ولی این همه غلط را هم مشاهده میکند! گاهی یک سطر از متن افتاده؛ اصلاً کار فنی نشده است. اینها انسان را متأثر میکند.
اگر قرار است کتابی چاپ بشود، اینها را آقایان نظارت کنند؛ اصلاً مشاور کتابسازی داشته باشند. الان کتابسازی و اینکه چگونه میشود یک کتاب را از اول تا آخر درآورد، یک فن است؛ متخصص دارد، دکتر دارد، کتابهایی دربارهاش نوشتهاند. من خودم یکی، دو جلد کتاب درباره فن کتابسازی در کتابخانهام دارم. اصلاً میگوید کتابسازی چگونه است و آدم چهطور بایستی کتاب را از آب دربیاورد. کسانی هستند که متخصص این کارند؛ شما باید آنها را در اینجا داشته باشید، از آنها مشورت بخواهید و به آن مشورت بدهید.
(بیانات در دیدار اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) 1370/7/4)
* بهترین چاپ برای یک کتاب تفرقهافکن!
من دیدم که اخیراً کشورهای عربی، این کتاب «تحفه اثنی عشریهًْ» [نوشته حافظ غلام حلیم دهلوی] را - که خود کتاب، کتاب تفرقهافکنی و برانگیزاننده اختلافات است و در حقیقت بر ضد و ذم شیعه و در مدح اهل بیت است - خلاصه کردهاند و با زبان عصر و با بهترین چاپ و با فهرست و با تصحیح منتشر نمودهاند. این کتاب شاید مثلاً در صدوپنجاه سال قبل - یعنی در زمان شاه ولیاللَّه دهلوی - نوشته شده است، که مرحوم «میرحامد حسین» همین کتاب «عبقات» را در جوابش نوشت. ما شیعیان هنوز چاپشده کتاب «عبقات» با این عظمت را نداریم! حالا اگر چاپ هم بشود، آیا میتواند در محافل علمی دنیا، با آن عظمت و ضخامت و فارسی، عربیِ مخلوط مطرح بشود؟ این خودش جای بحث دارد.
(بیانات در دیدار اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) 1370/7/4)
* کتابهایی که کسی از آنها خبر ندارد
من از کتابخانه آستان قدس رضوی مشهد خواستم که فهرست کتب فقهی چاپ نشدهشان را برای ما بفرستند؛ حدود سیصدوخردهای عنوان کتاب برای من فرستادند. آدم بعضی از این کتابها را میبیند، ولی نمیشناسد؛ اما پیداست که کتاب مهمی باید باشد. فرض کنید ملای معروفی مثل شیخ جعفر کاشفالغطاء، مثلاً درباره مسألهای تحقیق کرده؛ این قاعدتاً پُرمطلب است. در میان آن کتابها، هم از قدما و هم از متأخرین کتاب دیده میشود. کتابهایی هست که کسی آنها را نمیشناسد و از آنها خبر ندارد؛ همینطور آنجا مانده است.
(بیانات در دیدار اعضای شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت 1370/7/4)
* بگردیم برای کتابهای بهتر
حدود سال 69 یک رمان فرانسوی به نام «خانواده تیبو» منتشر شد، که نویسنده معروف فرانسوی - رژه مارتن دوگار- آن را نوشته است. این رمان چهار جلدی که بیش از دو هزار صفحه است، در ظرف مدت کوتاهی دو بار چاپ شد - که من چاپ دومش را دارم - لابد جاذبه داشته است که برای بار دوم چاپ میشود. ما باید برای کتاب مثلاً صدوبیست صفحهای کلی تلاش بکنیم، تا یک مشتری پیدا بشود! این چهار جلد کتاب، البته با همان گرایشهای اومانیستی قرن نوزدهمی و اوایل قرن بیستمی است؛ با یک قضاوتهای خیلی قاطع و مطلق و تعصبآمیز ضد مذهبی و البته ضد جنگ. گرایش عمدهاش، ضد جنگ بینالملل اول است. چه کسی این کتاب را ترجمه کرده است؟ همین آقای ابوالحسن نجفی که در تشکیلات ادبیات مربوط به انقلاب و فلان وزارت حضور دارد. البته خیلی هم قشنگ و خوب ترجمه کرده؛ اما محتوا آنطوری است. چنین چیزهایی را دارند ترجمه میکنند؛ میشود گشت چیزهای خوبتری پیدا کرد.
(بیانات در دیدار اعضای مجمع نویسندگان مسلمان 1370/7/28)
* برخی کتابها واقعا برای مردم مضر است
من اعتقاد ندارم که باید هر کتاب و نوشتهاى را که با سلیقه خاصى نمىسازد و مضر بهنظر مىرسد، جلوش را بگیریم. لکن کتب و نوشتههایى هست که مضر بودنشان براى مردم، واضح است؛ یعنى ترویج فحشا و فساد و از این قبیل است که براى مردم زیانآور است، نباید اجازه بدهند که چنین کتب و نوشتههایى منتشر شود. اما بیشتر باید تلاش کرد که کتابهاى خوب، چاپ و منتشر شود.
(مصاحبه در بازدید از ششمین نمایشگاه بینالمللى کتاب 1372/2/21)
* به قلبم فشار میآید!
ملت ما مطالعه کردن را اصلاً جزو کارهاى بشرى نمىدانند! مثل خوراک و ورزش و دیگر چیزهایى که جزو کارهاى معمول انسان است، مطالعه اصلاً جزو این چیزها نیست! آدم باید عنوان دیگرى داشته باشد- یا باید شب امتحانش باشد؛ یا باید معلم در مدرسه از آدم بخواهد؛ یا باید یک دانشمند باشد؛ یا باید بخواهد در جایى سخنرانى کند- تا موجب شود که مطالعه کند! این چهقدر خسارت است!؟ واقعاً خدا مىداند من وقتى یادم مىآید- و این چیزى است که تقریباً هیچوقت از یادم نمىرود- که مردم ما مطالعه کردن را بلد نیستند، به قلب من فشار مىآید! از این بابت، ما چقدر داریم هر ساعت خسارت مىبینیم!؟ واقعاً این به عهده چه کسى است؟ در حال حاضر اینطور است که بنده یا یک نفر مثل بنده، سالى یکبار به نمایشگاه کتاب برود و یک کلمه راجع به مطالعه بگوید؛ آنهم به شرطى که دست یک گزارشگر خاص نیفتد؛ اینکه نمىشود!
(در دیدار با اعضاى گروه اجتماعى صداى جمهورى اسلامى 1370/11/29)
* بعضی کتابها مثل مواد مخدر است
اگر دیدیم که فرضاً در جامعه ما کتابى هست که هنرش فقط این است که احساسات جنسى را در جوانان تحریک کند، این مضر است. این را نمىشود به عنوان اینکه یک فرآورده فرهنگى است، آزاد بگذاریم تا هرکه خواست، تولید و عرضه کند؛ نه، این بحث خواست نیست؛ مثل مواد مخدر است.
(مصاحبه پس از بازدید از یازدهمین نمایشگاه بینالمللى کتاب 1375/3/5)
* کمکاریم!
این انقلاب، با این عظمت و ابعاد و آثار عملى، از لحاظ ارائه مبانى فکرى خودش، یکى از ضعیفترین و کمکارترین انقلابها و بلکه تحولات دنیاست... اگر شما انقلابهاى بزرگ دنیا را هم در نظر بگیرید، باز هم مشخص مىشود که ما کم کار کردهایم.
وقتى انقلاب اکتبر تحقق پیدا مىکند، در طول ده پانزده سال، آنقدر کتاب و فیلم و قصه و جزوه در سطوح مختلف راجع به مبانى فکرى این انقلاب نوشته مىشود که در کشورهایى که باد آن انقلاب به آنها رسیده، دیگر مردم احتیاجى ندارند از کتابهاى آنها استفاده کنند! آنقدر فضاى ذهنى پرشده است که روشنفکرهاى خود کشورها مىنشینند راجع به مبانى ارزشى و فکرى آنها کتاب مىنویسند! در سه چهار دهه گذشته، چقدر ایرانیها درباره مبانى فکرى انقلاب شوروى، به زبان فارسى کتاب نوشتند؛ چون دیگر اشباع شده بودند. یعنى آنها اینقدر نوشتند که همه روشنفکرهایى که به نحوى از لحاظ فکرى با آنها ارتباط پیدا مىکردند، از لحاظ فکرى اشباع مىشدند و بعد یک آدم مثلاً دست به قلم و با فکر و روشنفکرى، خودش مىجوشید و مطالبى- غیر از ترجمههاى فراوانى که از آثار آنها مىشد- مىنوشت.
(سخنرانى در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزه علمیه قم 1386/9/7)
* اینها باقی میماند!
به ادبیات فرانسه نگاه کنید؛ مطمئناً بخشى از این ادبیات، مصروف به قهرمانیهاى دوران جنگ است. چهار سال جنگ بوده، که فرانسویها دو سه سال آن را دچار فشار بودند و شکست خوردند؛ اما انواع مختلف قهرمانیها را، هم در میدان جنگ، هم در مبارزات مردمى داخل پاریس، هم در روابط انسانى و نظایر آن، نشان دادند. شما ببینید که اینها در رمانهاى فرانسوى چقدر تکرار مىشود. هرچند من با شعر آنها آشنا نیستم؛ اما بعضى از رمانهاى فرانسوى را که به فارسى ترجمه شده است، خواندهام. اصلاً در بهترین رمانها و در عالیترین اثرها، نشانه آن روزها باقى مىماند. شما ببینید درباره انقلاب روسیه، چقدر کتاب نوشته شده و چه حجمى از تفاخر وجود دارد و براى دیگران باقى گذاشتهاند. اینها چیزهایى نیست که تمام بشود؛ اینها باید باقى بماند.
(سخنرانی در دیدار با اعضاى شوراى سیاستگذارى صدا و سیما 1369/12/14)
* این کتاب افسانه نیست!
سرگذشت پاسدارى در کشور ما، یک واقعیت شبیه به افسانه است. اگر همین حالا قطعههاى متفرقى از زندگى پاسداران فداکار را در کتابى جمع و به زبانهاى دیگر ترجمه کنند، کسانى که در حال و هواى مسائل ایران و هشت سال جنگ تحمیلى و حوادث کردستان و... نبودهاند، چنانچه این کتاب را بخوانند، به احتمال زیاد از هر ده نفر، هشت، نُه نفر خواهند گفت که اینها افسانه و مبالغه است؛ در حالى که افسانه نیست؛ واقعیت است؛ اما این واقعیت آنقدر برتر از سطح عادى زندگى مردم مادى است که براى بشر امروز به آسانى قابل باور نیست.
(سخنرانى در دیدار با فرماندهان و جمعى از اعضاى سپاه پاسداران انقلاب 1381/06/24)
* با مباحثه آزاد مخالف نیستیم اما با آزادی ویرانگر مخالفیم
خطاست اگر کسى گمان کند، ما که نسبت به مسأله مطبوعات و کتاب و نوشتن و نشر در جامعه حساسیت بهخرج مىدهیم، با تفکر آزاد، با فکر آزاد و با مباحثه آزاد مخالفیم؛ نه. ما کسانى هستیم که اولین شعارهاى این مسائل را دادهایم و الحمدلله تا الان هم دنبالش بودهایم؛ اما با آزادى گناه و آزادى ویرانگرى مخالفیم. نمىشود اجازه داد که نسل جوان یک کشور که به اعتماد ما مىآید کتاب را از شما مىخرد و مىگوید اینها متدیناند و در رأس کار هستند، از این طریق گمراه یا فاسد شود؛ یا از این طریق دشمن بخواهد کارى انجام دهد.
(سخنرانی پس از بازدید از نمایشگاه کتاب در حسینیه امام خمینى(ره) 1378/2/28)
* در جنجال علیه ممیزى و سانسور نباید هدف را گم کرد
اگر در تجویز و ارائه دارو، بىتوجهى کنید و چیزى را در اختیار مشترى کتاب بگذارید که براى او زیانبار است، شما هم ضرر معنوى بزرگى کردهاید. در نهایت، به هیچوجه شانه شما و شانه ما از بار وِزر آن نوشتهاى که شما وقتى آن را مىدهید، به زیان تمام مىشود، فارغ نخواهد بود. این نکتهاى که ما بارها آن را تکرار مىکنیم، ناشى از یک منطق و ناشى از یک استدلال قوى است. اینطور نیست که به خاطر احساسات، یا به خاطر تصورات زودگذر، انسان از آنچه که در عالم نشر و طبع مىآید و زیانبار است، شکوه کند؛ نه. چون ضرر آن به قدر اهمیت کار تألیف و نشر و انتقال فرهنگ، بزرگ است.
وقتى که یک اثر هنرى و یک نوشته و یک عکس، یک تأثیر ویرانگر اخلاقى دارد، این قابل پاسخگویى نیست. جلو این کار فرهنگى را باید گرفت؛ این آن ممیزى واجب است؛ در جنجال علیه ممیزى و سانسور نباید هدف را گم کرد... این هیچ ربطى ندارد به اینکه ما با فکر آزاد موافقیم یا مخالفیم. طبیعى است که ما با آزادیهایى مخالفیم؛ مگر کسى شک دارد؟ ما با بعضى از آزادیها مخالفیم. ما با آزادیهاى جنسى مخالفیم؛ ما با آزادى گناه مخالفیم و این کارى است که مردم را به این طرف سوق مىدهد. همین الان در کتابهاى ما هست؛ کتابهاى منتشر شده الان وجود دارد. اگر خوف این نبود که با گفتن من، نام یک اثر غلطى تکرار شود، اسمش را مىگفتم. کتابى که جوانان را بهطور واضحى، با شیوههاى هنرى، به سمت گناه سوق مىدهد! این یک مسأله فکرى نیست که ما بگوییم حالا این کتاب منتشر شود، ما هم جوابش را منتشر کنیم؛ این جواب ندارد!
(سخنرانی پس از بازدید از نمایشگاه کتاب در حسینیه امام خمینى(ره) 1378/2/28)
* نمیخواهیم به مردم بگوییم حتما این کتاب را بخوانید!
ما نمىخواهیم به مردم بگوییم شما حتماً این کتاب را بخوانید، آن کتاب را نخوانید؛ نه. انواع سلایق، انواع فکرها، انواع ذهنها، انواع استعدادها، باید در مقابل خودشان میدان بازى داشته باشند، براى اینکه آنچه را مىخواهند، بتوانند انتخاب کنند؛ اما آن چیزى که گمراهکننده و فاسدکننده است، ما نباید اجازه بدهیم وارد میدان شود. این، وظیفه ماست، وظیفه دولت است، وظیفه وزارت ارشاد است. به همین خاطر، این استثناى مطلبى است که من گفتم: ما بایستى فرآورده کتابى زیاد داشته باشیم.
(مصاحبه پس از بازدید از یازدهمین نمایشگاه بینالمللى کتاب 1377/3/5)
* جای کتاب را هیچ چیز پر نمیکند!
من فکر مىکنم اگر بتوانیم فرهنگ کتابخوانى را در کشور رایج کنیم و در کنار آن، تولید کتاب را هم خوب گسترش دهیم، بخش عمدهاى از وظایف فرهنگى دولت جمهورى اسلامى، بدین وسیله انجام خواهد گرفت... کتاب، مقوله بسیار مهمى است. من البته به کارهاى هنرى و تصویرى، تلویزیون یا سینما یا از این قبیل مقولات، خیلى اعتقاد دارم؛ اما کتاب، نقش و جایگاه مخصوصى دارد. جاى کتاب را هیچ چیز پر نمىکند و باید کتاب را ترویج کرد.
(مصاحبه در بازدید از ششمین نمایشگاه بینالمللى کتاب 1372/2/21)
* دلم سوخت!
چند سال پیش، قبل از مسئولیت آقاى افتخار حسینى در دانشگاه تربیت مدرس، براى بازدید به آنجا رفته بودم. در آنجا به من شکایت کردند که ما براى خرید کتاب، هشتاد هزار دلار پول مىخواهیم ولى نداریم. من واقعاً تا آن ته دلم سوخت! البته هیچ امکانى هم نداشتم که به آنان بدهم؛ یعنى بودجه و پول و امکانات که در دست من نبود. آمدم با دولت، با نخستوزیر، با هرکس که مىتوانستم، صحبت کردم و بارها آن را تکرار نمودم. هنگامى که صحبت ارز و پول و بعضى از بذل و بخششها مىشد، من آن را به یاد مىآوردم و مىگفتم وقتى که اینطور نیازها وجود داشته باشد، سزاوار نیست که موارد غیراولویتدار را بر اینها ترجیح بدهیم؛ علاوه بر اینکه حالا نیازها وسیعتر شده و بالاتر هم رفته است.
(دیدار با وزیر و مسئولان وزارت فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاههاى کشور 1369/10/4)
* اگر بىفرهنگ و تاریخ بودیم...
من مىبینم که متأسفانه کتاب در جامعه ما، آن مقدار که شأن این جامعه اقتضا مىکند، رواج ندارد. اگر ما یک جامعه بىفرهنگ و تاریخ بودیم؛ جامعهاى بودیم که گذشته و کسان فرهنگى بامعرفت و برجستهاى ندارد؛ انسانهاى بااستعداد و فهیم و داراى بینش و طرز فکر بالا ندارد- مثل بعضى از جوامع گوناگونى که در گوشه و کنار دنیا هستند- بىرغبتى به کتاب قابل توجیه بود؛ اما در جامعه ما با این همه انسانهاى فرهنگى، برجسته، والا، اساتید، مؤلفین، آشنایان با کتاب، شعرا، نویسندگان، علماى بزرگ، دانشگاهیان برجسته و عناصر فرهنگى و عالم، چرا باید انس با کتاب اینطور باشد!؟ سابقه فرهنگى و تاریخى ما خیلى زیاد است. جامعه ما اساساً جامعهاى پخته و بالغ شده است؛ یک جامعه ابتدایى و بدوى نیست. مردم ما باید بیش از این با کتاب آشنا باشند.
(مصاحبه در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب 1374/2/26)
منبع: کیهان
- ۹۵/۰۲/۲۷
- ۱۳۴۸ بیننده|
- ۱۴۹۶ نمایش|
- |
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.