در بهار سال 1364 و در آستانه چهارمین سالگرد فاجعه هفتم تیر و عروج ملکوتی شهید مظلوم آیتالله بهشتی رضواناللهتعالیعلیه، اعضای شورای احیاء آثار آن متفکر بزرگ توفیق دیداری معنوی با حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی که در آن زمان عهدهدار ریاست جمهوری اسلامی ایران بودند یافتند و گفتگویی در آن دیدار با معظمله پیرامون ابعاد شخصیت شهید بهشتی صورت گرفت که متن کامل آن در هفتم تیرماه همان سال در روزنامه جمهوری اسلامی به چاپ رسید و بعدها متن این گفتگو در کتاب «جاودانه تاریخ» (آشنایی با افکار و اندیشههای شهید مظلوم آیتالله بهشتی، از زبان یاران -1) که توسط انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی تدوین و منتشر گردید به چاپ رسید.
آنچه پیشرو دارید، گزیدههایی از نقطه نظرات رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره شخصیت شهید بهشتی است.
***
* شهید بهشتى با اینکه از لحاظ علمى یک شخصیت برجستهاى بود آنچنانکه در حد مقام علمى ایشان بود شناخته نشدند اما باید بگویم که ناشناخته ماندن جنبه علمى شهید بهشتى در میان عامه مردم بدلیل آن بوده است که جنبههاى سیاسى، بقیه ابعاد شخصیت ایشان را تحتالشعاع قرار داده بود و ایشان را در درجه اول بعنوان یک سیاستمدار مجرب میشناختند.
* بىشک اگر در بین دوستان فرهنگى قدیمى شهید بهشتى بروید و با آنها صحبت کنید، درست یادشان نمىآید که ایشان رئیس دیوان عالى کشور بوده و سررشته قضا در یک برههاى دست ایشان بوده است. براى این عده مشکل است که بعد قضائى شخصیت شهید بهشتى را تصور کنند. چون بعد فرهنگى او با همان عظمت در ذهن آنها مجسم است. تنها کسانى همه ابعاد زندگى این شخصیت بزرگ ما را بیاد مىآورند که در هر برههاى از زمان با بخشى از وجود او و بعدى از ابعاد شخصیت او سر و کار داشتهاند. دوستان نزدیک ایشان غالباً از این گروهند، دوره علمى ایشان را دیدهاند، دوره سیاسىشان را دیدهاند، دوره مدیریتشان را دیدهاند، دوره جنگ و گریزشان با دستگاه طاغوت را دیدهاند. همه این دورهها را شهید بهشتى داشتند که ما از نزدیک شاهد بودیم و من خودم یکى از آن کسانى هستم که تصورم این است که بیشتر ابعاد شخصیت شهید بهشتى را میدانم اما درعین حال اگر به من بگویند که شخصیت ایشان را توصیف کنم یقین دارم که نمىتوانم توصیف کنم، علتش هم این است که شهید بهشتى به معناى حقیقى کلمه یکى از شخصیتهاى ما بود.
* من بارها این را به دوستان نزدیکمان، بعد از شهادت آقاى بهشتى مىگفتم که ایشان از جمله آن شخصیتهائى بود که از عادى بالاتر بود، ما در بین شخصیتهاى جهانى و انقلابى افرادى رامىبینیم که آدمهاى خیلى خوب وکارآمدى هستند اما آدمهاى عادى هستند و جنبه فوقالعاده و برجستهاى در آنها نیست. ما اگر بخواهیم مثالى براى یک شخصیت فوقالعاده که جنبه برجستهاى داشته باشد بزنیم باید از امام خمینى نام ببریم که نمونه عالى آن شخصیت برجسته است یعنى همه چیز در او فراتر از معمول شخصیتهاست. شهید بهشتى از آن جمله کسانى بودند که در او یک چیزى فراتر از شخصیتهاى عادى و معمولى آدمها وجود داشت و این را ما در او مشاهده مىکردیم. شخصیتهاى جهانى دنیا هم که ایشان را دیده بودند چنین احساسى را داشتند.
* من وقتى در سال 37 به قم رفتم. آقاى بهشتى یکى از فضلاى معروف قم بودند. یعنى ایشان در آن وقت مدرس سطح بودند و ظاهراً سطوح عالیه را درس میدادند و طلبههائى را میشناختم که به درس شهیدبهشتى مىرفتند. از جمله بعضى از فرزندان مرحوم داماد هم بودند که در درس مرحوم بهشتى حاضر میشدند و ایشان استادزادههاى خودش را تربیت مىکرد. این از لحاظ فقهى که خود این حاکى از این است که شهید بهشتى یک شخصیت بالائى بود.بعدها هم ما در مسائل و جریانات مختلف و در بحثهائى که در طول دوران مبارزه پیش مىآمد و هر جا که صحبت به مباحث فقهى کشیده میشد، آثار همان فکر باز و قوى را در شهید بهشتى میدیدیم. ایشان با مسائل کاملاً پخته و آشنا برخورد میکردند.
* در زمینه فلسفه هم اینجور بود.من در سال اول یا دومى بود که اطلاع پیدا کردم مرحوم طباطبائى جلساتى دارند که شبهاى پنجشنبه و جمعه عدهاى از فضلا در آن شرکت مىکنند و علامه مباحث فلسفى را در آن جلسه در سطح بالائى مطرح مىکردند این همان جلسهاى بود که به تدوین کتب اصول فلسفى منتهى شد و تقریباً از سال 34 شروع شده بود. این موضوع را که بنده میگویم مربوط به سال 39 است که در آن جلسات شرکت میکردم. در آن سالها من تصادفاً با آن جلسه ارتباط پیدا کردم و آشنا شدم و چند جلسه هم شرکت کردم بعدها البته مدت چند ماه به آن جلسه مىرفتم اما در آغاز ورودم به قم تصادفاً با این جلسه مرتبط شدم. در آن جلسه هم آن کسى که حرف میزد و با استاد بحث میکرد مرحوم بهشتى بود. یعنى در آن جلسه که چهرههاى خوب و فاضل امروز که میشناسیم و به فلسفه معروفند شرکت داشتند، سخنگوى اول، و اشکال کننده اول، آقاى بهشتى بود. بقول ما طلبهها مستشکلین غالباً فضلاى برتر و صاحبان ذهنهاى فعال بودند و آقاى بهشتى بیشترین اشکال را مىکرد و بیشترین حرف را مىزد و با استاد بحث مىکرد. استاد هم به ایشان کمال اهتمام و توجه را مىکرد. بعدها هم در مباحث فلسفى که کاملاً آشکار بود که مرحوم بهشتى یک چهره برجستهاى است.
* مرحوم شهید بهشتى اهل کار تحقیقاتى بود، منتهى سمت کار تحقیقىاش یک سمت مبارزهاى وانقلابى بود. به این معنا که ایشان آدمى بود که از دوران نهضت ملى وارد مبارزه شده بود. یعنى از سنین جوانى و حتى نوجوانى و از سالهاى 27، 28 اینطور که خودشان نقل مىکردند وارد مسائل مبارزه شدند و با انگیزهها و حرکتهاى سیاسى آشنا شدند، بعد به قم آمده و دنباله درسشان را ادامه دادند، اما آن فکر سیاسى و جهتگیرىهاى سیاسى از ذهن ایشان نرفته بود. ایشان ناگهان در سالهاى 38 و 39 در قم به این فکر مىافتد که اگر بخواهیم مبارزه سیاسى کنیم با چه هدفى باید باشد و با چه وسیلهاى مبارزه صورت بگیرد؟ باید توجه کرد که اصولاً روح کارهاى تحقیقاتى شهید بهشتى اینگونه بود. هدف تشکیل یک جامعه آرمانى و ایدهآل بود، ولى آن جامعه با چه کسى مىخواهد آنرا اداره کند و بگرداند. در این جا بود که شهید بهشتى متوجه نیاز یک نیروى انسانى کارآمد شد. اما اینکه با چه ابزار و هدایتى مىخواهد حرکت کند، مسلم بود که باهدایت ایدئولوژى اسلامى و در اینجا بود که متوجه افکار اصولى و بنیانى اسلامى شده بود. تحقیقات ایشان براى این بود که آن تفکر اصولى اسلامى بتواند مبارزه را از آغاز تا پیروزى هدایت کند و بعد از این پیروزى بناى نوین جامعه را پىریزى کند.
* آدمى که مورد اعتماد افراد باشد و مورد مشورت افراد قرار بگیرد و هم اینکه به کارهاى جارى بپردازد لازم است که نیروى فراوانى صرف کند و طبعاً خیلى زود خسته مىشود. اما شهید بهشتى هیچوقت خسته نمىشد. در مدرسه رفاه، در صندوقهاى قرضالحسنه، دفتر نشر، چاپ کتب مختلف، در کار ما همکارى داشتند، در کار دوستان موتلفه شرکت داشت، در امور اقتصادى سازمانهاى اسلامى حل و فصل اختلافات، و بسیارى از کارهاى دیگر از جمله اشتغالات ذهنى و جسمى ایشان بود، ولى با این وجود هیچوقت کسى ندید که آقاى بهشتى از خستگى گله کرده باشد، بطور کلى آقاى بهشتى فردى اعجابانگیز بود و توانائىهاى وافرى داشت.
شهید بهشتى مجموعهاى از خصلتهاى پسندیده و نیک بود و من شخصاً خودم تابحال فردى مثل آقاى بهشتى در گذشته و در حال ندیدهام، شهادت آقاى بهشتى واقعاً مکمل شخصیت ایشان بود و مرگ طبیعى مسلماً براى ایشان ناچیز بود. وقتى آقاى بهشتى زنده بودند از همه توان و ظرفیت خودشان براى اعتلاى اسلام استفاده کردند و شهادتشان هم به همینگونه براى اعتلاى اسلام موثر شد. البته ما از شهادت ایشان بسیار متاسف شدیم و ایشان را در زمانى که ما بیشترین احتیاج را به وجودشان داشتیم از ما گرفتند.
* شهید بهشتی از جمله کسانی بودند که در او یک چیزی فراتر از شخصیتهای عادی و معمولی آدمها وجود داشت و این را ما در او مشاهده میکردیم. شخصیتهای جهانی دنیا هم که ایشان را دیده بودند چنین احساسی را داشتند
* تحقیقات شهید بهشتی برای این بود که آن تفکر اصولی اسلامی بتواند مبارزه را از آغاز تا پیروزی هدایت کند و بعد از پیروزی، بنای نوین جامعه را پیریزی کند
* شهید بهشتی فردی اعجاب انگیز بود و تواناییهای وافری داشت. من تا به حال فردی مثل آقای بهشتی در گذشته و حال ندیده ام
* گوهر گرانقدر وجود شهید بهشتی در راه اسلام خرج شد و هرگز گم و تلف نشد
- ۹۵/۰۴/۰۷
- ۲۰۰۴ بیننده|
- ۲۱۵۷ نمایش|
- |
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.