کتاب عیون اخبار الرضا(علیه السلام) از جمله آثار شیخ صدوق؛ یکی از ۴ محدث بزرگ شیعه است که یکی از منابع مهم چهارگانه احادیث شیعه به نام «من لایحضره الفقیه» را گردآوری کرده است.
عیون اخبار الرضا(علیه السلام) از آثار حدیثی قرن چهارم هجری است که در دو جلد احادیث امام رضا(علیه السلام)، گفتوگوها و مناظرات، مناقب و فضایل ایشان و روایاتی که از ائمه پیش از خود نقل میکنند، گردآوری کرده و از کتب مهم نزد علمای شیعه به شمار میرود.
این کتاب حدیثی شامل ۶۹ بخش است و بخشهایی از آن؛ یعنی از بخش دوازدهم تا پانزدهم این کتاب به مناظرات امام رضا(علیه السلام) با برخی متکلمان، علما و بزرگان ادیان و ملل اختصاص یافته است.
با خواندن این مناظرهها خواهیم دید امام رضا(علیه السلام) با اشرافی که به کتابهای آسمانی و تعالیم پیامبران دارد، علمای ادیان دیگر را وادار به سکوت میکند و از عدم پیروی آنها از دستورات حقیقی پیامبرانشان پرده برمیدارد. این موضوع در بخش دوازدهم مشهود است:
در باب دوازدهم مناظره امام رضا(علیه السلام) در حضور مأمون با اهل ادیان از شخصی به نام حسن بن محمد نوفلی نقل میشود. سخن در این مناظره از سوی مأمون آغاز میشود که خطاب به جاثِلیق گفت: دوست دارم با ایشان صحبت کنی و بحث نمایی و او نیز پاسخ داد: چگونه با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال میکند که من آن را قبول ندارم و به گفتار پیامبری احتجاج میکند که من به او ایمان ندارم؟
مناظره امام رضا(علیه السلام) با دانشمند مسیحی
در این جا حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) خطاب به آن دانشمند مسیحی فرمودند: ای مرد مسیحی اگر از انجیل برای تو دلیل بیاورم میپذیری؟ جاثلیق گفت: میپذیرم. حضرت فرمود: هر چی میخواهی بپرس.
جاثلیق پرسید: درباره نبوت عیسی و کتابش چه عقیدهای دارد؟
حضرت فرمودند: من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه امتش را به آن بشارت داده و حواریون نیز آن را پذیرفتهاند ایمان دارم و به هر «عیسی» که به نبوت محمد(ص) و کتابش ایمان نداشته و امت خود را به او بشارت نداده کافرم.
جاثلیق: مگر هر حکمی نیاز به دو شاهد عادل ندارد؟
حضرت فرمود: چرا.
جاثلیق گفت: پس دو شاهد عادل از غیر همکیشان خود که مسیحیت نیز آنان را قبول داشته باشد، معرفی کن و از ما هم از غیر همکیشانمان دو شاهد عادل بخواه.
امام فرمود: حالا به انصاف سخن گفتی، آیا شخص عادلی را که نزد حضرت مسیح مقام و منزلتی داشت، قبول داری؟
جاثلیق گفت: این شخص عادل کیست؟
امام فرمود: درباره یوحنا دیلمی چه میگویی؟
جاثلیق پاسخ داد: محبوبترین شخص نزد مسیح را نام بردی.
حضرت فرمود: تو را قسم میدهم آیا در انجیل چنین نیامده که یوحنا گفت: مسیح مرا به دین محمد عربی آگاه کرد و مژده داد که بعد از او خواهد آمد و من نیز به حواریون مژده دادم آنها به او ایمام آوردند؟
جاثلیق پاسخ داد: بله یوحنا از قول حضرت مسیح چنین مطلبی را نقل کرده است و نبوت مردی را مژده داده و نیز به اهل بیت و وصی او بشارت داده و معین نکرده است که این موضوع چه زمانی اتفاق خواهد افتاد و آنان را نیز برایمان معرفی نکرده است.
حضرت فرمود: اگر کسی که بتواند انجیل را بخواند در اینجا حاضر کنیم و مطالب مربوط به محمد و اهل بیت و امتش را برایت تلاوت کند، آیا ایمان میآوری.
جاثلیق گفت: حرف خوبی است.
حضرت به نسطاس رومی فرمود: سفر ثالث انجیل را تا چه حدی حفظ هستی؟
گفت: به تمام و کمال آن را حفظ هستم. سپس رو به رأس الجالوت نمود و فرمود: آیا انجیل خواندهای؟ بله. حضرت فرمود: من سفر ثالث را میخوانم اگر در آنجا مطلبی درباره محمد(ص) و اهل بیت او(علیهم السلام) و نیز امتش بود، شهادت دهید و اگر مطلبی در این باره نبود، شهادت ندهید. حضرت شروع به خواندن کرد و وقتی مطلب به پیامبر(ص) رسید، فرمودند: حال چه میگویی؟ این عین گفتار حضرت مسیح علیه السلام است، اگر مطالب انجیل را تکذیب کنی، موسی و عیسی علیهما السلام را تکذیب کردهای و اگر این مطلب را منکری شوی، قتلت واجب است؛ زیرا به خدا و پیامبر و کتابت کافر شدهای.
جاثلیق: مطلبی را که از انجیل برایم روشن شود، انکار نمیکنم بلکه بدان اذعان دارم.
حضرت فرمودند: بر اقرار او شاهد باشید و ادامه دادند: آنچه میخواهی بپرس.
جاثلیق پرسید: حواریون حضرت مسیح و نیز علمای انجیل چند نفر بودند؟
امامرپاسخ داد: حواریون ۱۲ نفر بودند که عالمترین و فاضلترین آنان الوقا بود. و علمای مسیحی ها سه نفر بودند، یوحنای اکبر در أج، یوحنا در قرقیسیا و یوحنا دیلیمی در رجاز و مطالب مربوط به پیامبر اکرم(ص)، اهل بیت و امتش نزد او بوده و هم او بود که امت عیسی و بنی اسرائیل را به نبوت حضرت محمد(ص) مژده داد.
آنگاه فرمود: ای مسیحی! به خدا سوگند ما به «عیسی» ای که به محمد(ص) ایمان داشت ایمان داریم و نسبت به عیسای شما ایرادی نداریم جز ضعف و ناتوانی و کمی نماز و روزهاش.
جاثلیق گفت: بخدا قسم، علم خود را فاسد نمودی و خود را تضعیف کردی، گمان میکردم تو عالمترین فرد در بین مسلمانان هستی، حضرت فرمودند: مگر چطور شده است؟
مرد مسیحی گفت: میگویی عیسی ضعیف بود و کم روزه میگرفت و کم نماز میخواند، و حال آنکه عیسی حتی یک روز را بدون روزه نگذراند و حتی یک شب نخوابید، همیشه روزها روزه بود و شبها شب زنده دار.
حضرت فرمودند: برای تقرب به چه کسی روزه میگرفت و نماز میخواند؟ جاثلیق از کلام افتاد و ساکت شد.
حضرت فرمودند: میخواهم مطلبی از تو بپرسم؟ جاثلیق گفت: بپرس، اگر جوابش را بدام پاسخ میدهم.
حضرت پرسیدند: چرا چرا منکر هستی که عیسی، باجازه خدا مرده ها را زنده میکرد؟ جاثلیق گفت: زیرا کسی که مردهها را زنده کند و نابینا و شخص مبتلا به پیسی را شفا دهد خداست، و شایسته پرستش.
حضرت فرمود: یسع نیز کارهایی نظیر کارهای عیسی انجام میداد، بر روی آب راه میرفت، مرده زنده میکرد، نابینا و مبتلای به پیسی را شفا میداد، ولی امّتش او را خدا ندانسته و کسی او را نپرستید،«حزقیل» پیامبر نیز مثل عیسی بنمریم مرده زنده کرد، سی و پنج هزار نفر را بعد از گذشت شصت سال از مرگشان، زنده نمود.
آنگاه رو به رأسالجالوت نموده، فرمود: آیا مطالب مربوط به این عدّه از جوانان بنیاسرائیل را در تورات دیدهای. آنها را از بین اسرای بنیاسرائیل که در هنگام حمله به بیتالمقدس اسیر شده بودند، انتخاب کرده، به بابل برد، خداوند نیز وی را به سوی آنها فرستاد و او آنها را زنده نمود، این مطلب در تورات هست و هر کس از شما آن را انکار کند، کافر است.
رأسالجالوت گفت: این مطلب را شنیدهایم، و از آن مطّلع هستیم.
حضرت فرمود: درست است، حال دقّت کن و ببین آیا این سفر از تورات را درست میخوانم؟ سپس آیاتی از تورات را بر ما تلاوت فرمود، یهودی با شنیدن تلاوت و صوت آن حضرت، با تعجّب، بدن خود را به راست و چپ حرکت میداد، سپس رو به جاثلیق کرده، پرسیدند: آیا اینها قبل از عیسی بودهاند یا عیسی قبل از آنها؟ گفت: آنها قبل از عیسی بودهاند؟
حضرت فرمودند: قریش همگی نزد رسول خدا صلیاللَّه علیه وآله آمدند و درخواست کردند که حضرت مردههایشان را زنده کند، آن حضرت، علیّ بن ابی طالب علیهما السّلام را همراه آنان به صحرا (یا گورستان) فرستادند و فرمودند برو و با صدای بلند افرادی را که اینها درخواست زنده شدن آنان را دارند، صدا بزن و تک تک نام آنان را ببر و بگو: محمّد، رسول خدا میگوید: به اذن خدا برخیزید! (امیرمؤمنان نیز آنان را ندا کرد) همه برخاسته، خاکهای سر خود را میتکاندند.» قرشیان نیز از آنان در باره امورشان سؤال میکردند و در ضمن گفتند: محمّد پیامبر شده است، مردگان از خاک برخاسته گفتند: ای کاش، ما او را درک کرده، به او ایمان میآوردیم. افراد نابینا یا مبتلا به بیماری پیسی و نیز دیوانگان را شفا داده است، با حیوانات، پرندگان، جنّ و شیاطین صحبت کرده است، ولی ما آن حضرت را خدا نمیدانیم، و در عین حال منکر فضائل این دسته از پیامبران (عیسی، یسع، حزقیل و محمّد- صلی اللَّه علیه و آله و علیهم اجمعین-) نیستی، شما که عیسی را خدا میدانید، باید یسع و حزقیل را نیز خدا بدانید، چون آنان نیز مثل عیسی مرده زنده میکردهاند، و نیز معجزات دیگر حضرت عیسی را نیز انجام میدادند. و نیز عدّهای از بنیاسرائیل که تعدادشان به هزاران نفر میرسید، از ترس طاعون از شهر خود خارج شدند ولی خداوند جان آنان را در یک لحظه گرفت، اهل آن شهر، اطراف آنان حصاری کشیدند و آن مردگان را به همان حال رها کردند تا استخوانهایشان پوسید، پیامبری از پیامبران بنیاسرائیل از آنجا گذر میکرد، از کثرت استخوانهای پوسیده تعجّب کرد، خداوند عزّوجلّ به او وحی نمود که:
آیا دوست داری آنان را برایت زنده کنم تا آنان را انذار کرده و دین خود را تبلیغ کنی؟ گفت: بله، خداوند وحی فرمود که: آنان را صدا بزن! آن پیغمبر نیز چنین ندا کرد: ای استخوانهای پوسیده! به اذن خدا برخیزید! همگی زنده شدند و در حالی که خاکها را از سر خود میزدودند، برخاستند. و همچنین ابراهیم خلیلالرّحمن علیهالسّلام آن زمان که پرندگان را گرفت و تکّه تکّه نمود، و هر تکّه را بر کوهی نهاد و سپس آنها را فراخواند و آنها زنده شدند و به سوی او حرکت کردند. و نیز موسی بنعمران علیهالسّلام و هفتاد نفر همراهش که از بین بنیاسرائیل انتخاب کرده بود و همراه او به کوه رفتند و گفتند: تو خدا را دیدهای، او را به ما نیز نشان بده، حضرت گفتند: من او را ندیدهام، ولی آنان اصرار کرده گفتند: ما سخنان تو را تصدیق نمیکنیم مگر اینکه بالعیان و آشکار خدا را ببینیم- سوره بقره آیه ۵۵. در نتیجه صاعقه ای آنان را سوزاند و نابود ساخت. و موسی تنها ماند و به خدا عرضه داشت:
خدایا! من هفتاد نفر از بنیاسرائیل را انتخاب کردم و بهمراه خود آوردم، و حال تنها برمیگردم، چگونه ممکن است قومم سخنان مرا در مورد این واقعه بپذیرند؟ اگر میخواستی، هم من و هم آنان را قبلا از بین میبردی، آیا ما را بخاطر کار نابخردان هلاک میسازی؟ مضمون آیه ۱۵۵ سوره اعراف، خداوند نیز آنان را پس از مرگشان زنده نمود.
سپس حضرت ادامه دادند: هیچ یک از مواردی را که برایت ذکر کردم نمیتوانی ردّ کنی، زیرا همگی، مضمون آیاتی از تورات، انجیل، زبور و قرآن است، اگر هر کس که مرده زنده میکند و نابینایان و مبتلایان به پیسی و دیوانگان را شفا میدهد، خدا باشد، پس اینها را هم خدا بدان، حال، چه میگوئی؟
اعتراف دانشمند مسیحی
جاثلیق گفت: بله، حرف، حرف شماست و معبودی نیست جز اللَّه.
سپس رو به رأسالجالوت نموده فرمودند: تو را به ده آیه ای که بر موسی بن عمران نازل شد، قسم میدهم که آیا خبر محمّد و امتش در تورات موجود هست؟ و آن خبر چنین است: «آن زمان که امّت آخر، پیروان آن شتر سوار، بیایند، و خداوند را بسیار تسبیح گویند، تسبیحی جدید در معبدهائی نو، در آن زمان، بنیاسرائیل باید به سوی آنان و به سوی پادشاهشان روان شوند تا قلوبشان آرامش یابد، زیرا آنان شمشیرهائی بدست دارند که به وسیله آن شمشیرها از کفّار (محارب) در گوشه و کنار زمین انتقام می گیرند» آیا این مطلب، همین گونه در تورات مکتوب نیست؟
رأسالجالوت گفت: آری، ما نیز آن را همین گونه در تورات یافتهایم.
سپس به جاثلیق فرمود: با کتاب «شعیا» در چه حد آشنا هستی؟
گفت: آن را حرف به حرف میدانم و بلد هستم، سپس به آن دو فرمود: آیا قبول دارید که این مطلب از گفتههای اوست: «ای مردم! من تصویر آن شخص سوار بر درازگوش را دیدم در حالی که لباسهائی از نور بر تن داشت و آن شتر سوار را دیدم که نورش همچون نور ماه بوده»؟
آن دو پاسخ دادند: بله، شعیا چنین چیزی گفته است. حضرت فرمودند: آیا با این گفته عیسی علیهالسّلام در انجیل آشنا هستی؟ «من به سوی خدای شما و خدای خودم خواهم رفت، و فارقلیطا خواهد آمد»؟
جاثلیق گفت: هر چه از انجیل بخوانی آن را قبول داریم، حضرت فرمود: آیا قبول داری این مطلب در انجیل موجود است؟ گفت: بله.
روشنگری امام رضا(علیه السلام) درباره اختلاف در انجیل
حضرت ادامه دادند: آن زمان که انجیل اوّل را گم کردید، آن را نزد چه کسی یافتید و چه کسی این انجیل را برای شما وضع نمود؟ گفت: ما فقطّ یک روز انجیل را گم کردیم و سپس آن را تر و تازه پیدا کردیم، یوحنّا و متّی آن را برایمان پیدا کردند، حضرت به او گفتند، چقدر نسبت به قصّه این انجیل و علماء آن بی اطّلاع هستی! اگر این مطلب همان طور باشد که تو میگویی، پس چرا در مورد انجیل دچار اختلاف شدید؟ این اختلاف در همین انجیلی است که امروزه در دست دارید، اگر مثل روز اوّل بود، در آن اختلاف نمی کردید، ولی من مطلب را برایت روشن میکنم:
آن زمان که انجیل اوّل گم شد، مسیحیها نزد علماء خود جمع شدند و گفتند: عیسی بن مریم که کشته شده است و انجیل را نیز گم کردهایم، شما علماء چه نزد خود دارید؟ الوقا و مرقابوس گفتند: ما انجیل را از حفظ هستیم و هر روز یک شنبه یک سفر از آن را برای شما خواهیم آورد، محزون نباشید و کنیسهها را خالی نگذارید، هر یک شنبه، یک سفر از آن را برای شما خواهیم خواند تا تمام انجیل جمع آوری شود، سپس الوقا، مرقابوس، یوحنّا و متی نشستند و این انجیل را پس از گم شدن انجیل اوّل برای شما نگاشتند، و این چهار نفر شاگرد شاگردان نخستین بودند، آیا این مطلب را میدانستی؟
جاثلیق گفت: این مطلب را تا به حال نمیدانستم، و از برکت آگاهی شما نسبت به انجیل، امروز برایم روشن شد، و مطالب دیگری را که تو میدانستی از شما شنیدم، قلبم گواهی میدهد که آنها حقّ است، از سخنان شما بسیار استفاده کردم.
حضرت فرمودند: به عقیده تو، شهادت اینها چگونه است؟ گفت: شهادت اینها کاملا قابل قبول است، اینها علماء انجیل هستند و هر چه را تأیید کنند و بدان گواهی دهند حقّ است.
حضرت به مأمون و اهل بیتش و سایرین فرمود: شما شاهد باشید، گفتند: ما شاهدیم، سپس به جاثلیق فرمود: تو را به حقّ عیسی علیه السّلام و مادرش قسم میدهم، آیا میدانی که متّی گفته است: مسیح، فرزند داود بن ابراهیم بن اسحاق بن یعقوب بن یهوذا بن- خضرون است و مرقابوس در باره اصل و نسب عیسی بن مریم علیهما السّلام گفته است: خداوند او را در جسد انسانی قرار داد و به صورت انسان در آمد، و الوقا گفته است: عیسی بن مریم علیهما السّلام و مادرش انسانهایی بودند از خون و گوشت که روح القدس در آنان حلول کرد، و در ضمن قبول داری که از جمله مطالب عیسی درباره خودش، این است که فرموده: ای حواریّون! براستی و صداقت برایتان میگویم: هیچ کس به آسمان نخواهد رفت جز آنکه از آن فرود آمده مگر آن شتر سوار، خاتم الأنبیاء، که او به آسمان صعود میکند و فرود میآید. نظرت در باره این سخن چیست؟
جاثلیق گفت: این سخن عیسی است و ما آن را انکار نمیکنیم، حضرت فرمودند: نظرت در باره شهادت و گواهی الوقا، مرقابوس و متّی در باره عیسی و اصل و نسب او چیست؟
جاثلیق گفت: به عیسی افتراء زدهاند. حضرت به حضار فرمودند: آیا (همین الآن) پاکی و صداقت آنان را تأیید نکرد و نگفت آنان علماء انجیل هستند و گفتارشان حقّ است وحقیقت؟
جاثلیق گفت: ای دانشمند مسلمین، دوست دارم مرا در مورد این چهار نفر معاف داری، حضرت فرمودند: قبول است، تو را معاف کردیم، حال هر چه میخواهی سؤال کن.
گمان نداشتم در بین علماء مسلمین کسی مثل شما وجود داشته باشد
جاثلیق عرض کرد: بهتر است دیگری سؤال کند، به حقّ مسیح قسم، گمان نداشتم در بین علماء مسلمین کسی مثل شما وجود داشته باشد.
مناظره امام رضا(علیه السلام) با دانشمند یهودی
حضرت رو به رأس الجالوت کرده، فرمودند: حال، من از تو سؤال کنم یا تو سؤال میکنی؟ او گفت: من سؤال میکنم و فقط جوابی را میپذیرم که یا از تورات باشد یا از انجیل و یا از زبور داود یا صحف ابراهیم و موسی.
حضرت فرمودند: جوابی را از من نپذیر مگر اینکه از تورات موسی یا انجیل عیسی و یا زبور داود باشد.
رأس الجالوت پرسید: از کجا نبوّت محمّد را اثبات میکنی؟ امام فرمود: ای یهودی! موسی بن عمران، عیسی بن مریم، داود خلیفه خدا در زمین، به نبوّت او گواهی دادهاند.
او گفت: گفته موسی بن- عمران را ثابت کن، حضرت فرمودند: آیا قبول داری که موسی به بنی اسرائیل سفارش نمود و گفت: پیامبری از برادران شما خواهد آمد، او را تصدیق کنید و از او اطاعت نمائید. حال اگر خویشاوندی بین اسرائیل (یعقوب) و اسماعیل و رابطه بین آن دو را از طرف ابراهیم علیهم السّلام میدانی، آیا قبول داری که بنی اسرائیل برادرانی غیر از فرزندان اسماعیل نداشتند؟
رأس الجالوت گفت: بله، این، گفته موسی است و ما آن را ردّ نمیکنیم.
حضرت فرمودند: آیا از برادران بنی اسرائیل پیامبری غیر از محمّد صلی اللَّه علیه و آله آمده است؟
گفت: نه، حضرت فرمودند: آیا از نظر شما این مطلب صحیح نیست؟ گفت: آری صحیح است، ولی دوست دارم صحّت آن را از تورات برایم ثابت کنی.
حضرت فرمودند: آیا منکر این مطلب هستی که تورات به شما میگوید: نور از کوه طور سیناء آمد و از کوه ساعیر بر ما درخشید و از کوه فاران بر ما آشکار گردید.
رأس الجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم ولی تفسیر آنها را نمیدانم.
تفسیر عبارات تورات درباره پیامبری حضرت محمد(ص)
حضرت فرمودند: من برایت خواهم گفت، جمله «نور از کوه طور سیناء آمده» اشاره به وحی خداوند است که در طور سیناء بر موسی(ع) نازل کرد و جمله «از کوه ساعیر بر ما درخشید» اشاره به کوهی است که خداوند در آن بر عیسی(ع) وحی فرمود و جمله «از کوه فاران بر ما آشکار گردید» اشاره به کوهی از کوههای مکّه است که فاصلهاش تا مکه یک روز میباشد و شعیای پیامبر علیه السّلام طبق گفته تو و دوستانت در تورات گفته است: دو سوار را میبینم که زمین برایشان میدرخشد، یکی از آنان سوار بر درازگوشی است و آن دیگری سورا بر شتر. سوار بر درازگوش و سوار بر شتر کیستند؟
رأس الجالوت گفت: آنان را نمیشناسم، معرفیشان کن، حضرت فرمودند: آن که بر درازگوش است، عیسی(علیه السلام) است و آن شتر سوار محمد(ص)، آیا این مطلب تورات را منکر هستی؟ گفت: نه انکار نمیکنم.
آنگاه حضرت سؤال کردند: آیا حیقوق پیامبر(علیه السلام) را میشناسی؟ گفت: بله میشناسم، حضرت فرمود: حیقوق چنین گفته است و کتاب شما نیز همین مطلب را میگوید: خداوند از کوه فاران «بیان» را آورد و آسمانها از تسبیح گفتن محمد و امتش پرشده است، سورانش را بر دریا و خشکی سوار میکند و کنایه از تسلط اوست بر دریا و خشکی و منظور از کتاب فرقان است، آیا به این مطالب ایمان داری؟ رأس الجالوت گفت: این مطالب را حیقوق گفته است و ما منکر آن نیستیم.
حضرت فرمودند: داود در زبورش- که تو نیز آن را میخوانی- گفته است: «خداوندا! برپا برپاکننده سنّت بعد از فترت را مبعوث کن» آیا پیامبری غیر از محمّد صلی اللَّه علیه و آله را میشناسی که بعد از دوران فترت، سنّت (الهی) را احیاء و برپا کرده باشد؟!
رأس الجالوت گفت: این سخن داود است و آن را قبول دارم و منکر نیستم، ولی منظورش عیسی بوده است و روزگار عیسی همان دوران فترت است، حضرت فرمودند: تو نمیدانی، و اشتباه میکنی، عیسی با سنّت تورات مخالفت نکرد بلکه موافق آن سنّت و روش بود تا آن هنگام که خداوند او را به نزد خود بالا برد، و در انجیل چنین آمده است: «پسر زن نیکوکار میرود و فارقلیطا بعد از او خواهد آمد و او کسی است که سنگینیها و سختیها را آسان کرده و همه چیز را برایتان تفسیر میکند، و همان طور که من برای او شهادت میدهم او نیز برای من شهادت میدهد من امثال را برای شما آوردم و او تأویل را برایتان خواهد آورد». آیا به این مطلب در انجیل ایمان داری؟
گفت: بله، آن را انکار نمیکنم. حضرت فرمودند: ای رأس الجالوت! از تو درباره پیامبرت موسی بن عمران سؤال میکنم، عرض کرد: بفرمائید، فرمود: چه دلیلی بر نبوّت موسی هست؟
مرد یهودی گفت:معجزاتی آورد که انبیاء پیشین نیاورده بودند، حضرت فرمودند: مثل چه چیز؟ گفت: مثل شکافتن دریا و تبدیل کردن عصا به مار و ضربه زدن به سنگ و روان شدن چند چشمه از آن، ید بیضاء (دست سفید و درخشنده) و نیز آیات و نشانههایی که دیگران قدرت بر آن نداشتند و ندارند، حضرت فرمودند: در مورد اینکه دلیل موسی بر حقّانیّت دعوتش این بود که کاری کرد که دیگران نتوانستند انجام دهند، درست میگویی، حال، هر کس که ادّعای نبوّت کند سپس کاری انجام دهد که دیگران قادر به انجام آن نباشند آیا تصدیقش بر شما واجب نیست؟
گفت: نه، زیرا موسی به خاطر قرب و منزلتش نزد خداوند، نظیر نداشت و هر کس که ادّعای نبوّت کند، بر ما واجب نیست که به او ایمان بیاوریم، مگر اینکه معجزاتی مثل معجزات موسی داشته باشد، حضرت فرمودند: پس چگونه به انبیائی که قبل از موسی علیهم السّلام بودند ایمان دارید و حال آنکه آنان دریا را نشکافتند و از سنگ، دوازده چشمه ایجاد نکردند، و مثل موسی «ید بیضا» نداشتند و عصا را به مار تبدیل نکردند؟
یهودی گفت: من که گفتم ، هر گاه برای اثبات نبوّتشان معجزاتی بیاورند- هر چند غیر از معجزات موسی باشد- تصدیقشان واجب است.
حضرت فرمودند: پس چرا به عیسی بن مریم ایمان نمیآوری؟ با اینکه او مرده زنده میکرد و افراد نابینا و مبتلا به پیسی را شفا میداد و از گل، پرندهای گلی میساخت و در آن میدمید و آن مجسّمه گلی به اذن خداوند به پرندهای زنده تبدیل میشد؟
رأس الجالوت گفت: میگویند که او این کارها را انجام میداد، ولی ما ندیدهایم، حضرت فرمودند: آیا معجزات موسی را دیدهای؟ آیا اخبار این معجزات از طریق افراد قابل اطمینان به شما نرسیده است؟ گفت: بله، همین طور است، حضرت فرمودند: خوب، همچنین در باره معجزات عیسی بن مریم علیهما السّلام اخبار متواتر برای شما نقل شده است، پس چرا موسی را تصدیق کردید و به او ایمان آوردید ولی به عیسی ایمان نیاوردید؟
مرد یهودی جوابی نداد، حضرت ادامه دادند: و همچنین است موضوع نبوّت محمّد صلی اللَّه علیه و آله و نیز هر پیامبر دیگری که از طرف خدا مبعوث شده باشد، و از جمله معجزات پیامبرما این است که یتیمی بوده فقیر که چوپانی میکرد و اجرت میگرفت، دانشی نیاموخته بود و نزد معلّمی نیز آمد و شد نداشت و با همه این اوصاف، قرآنی آورد که قصص انبیاء علیهم السّلام و سرگذشت آنان را حرف به حرف در بر دارد و اخبار گذشتگان وآیندگان را تا قیامت بازگو کرده است و از اسرار آنها و کارهائی که در خانه انجام میدادند خبر میداد، و آیات و معجزات بیشماری ارائه داد.
رأس الجالوت گفت: مسأله عیسی و محمّد از نظر ما به ثبوت نرسیده است و برای ما جائز نیست به آنچه که ثابت نشده است ایمان آوریم.
حضرت فرمودند: پس شاهدی که برای عیسی و محمّد صلی اللَّه علیه و آله گواهی داد، شهادت باطل داده است؟ یهودی جوابی نداد.
مناظره امام رضا(علیه السلام) با بزرگ زردشتیان
آنگاه حضرت، هربذ بزرگ (بزرگ زردشتیان) را فراخواند و فرمود: دلیل تو به پیامبری زردشت چیست؟ گفت: چیزهائی آورده که قبل از او کسی نیاورده است، البتّه ما، خود او را ندیدهایم ولی اخباری از گذشتگان ما در دست است که او چیزهایی را که دیگران حلال نکردهاند بر ما حلال کرد، لذا از او پیروی میکنیم.
حضرت فرمودند: مگر نه این است که به خاطر اخباری که به شما رسیده، از او پیروی میکنید؟ گفت: بله همین طور است، حضرت فرمودند: سایر امّتهای گذشته نیز چنیناند، اخباری مبنی بر دین پیامبران؛ موسی، عیسی و محمّد- صلوات اللَّه علیهم- به دستشان رسیده است، عذر شما در عدم ایمان به آنان و ایمان بغیر آنان بدین امور چیست؟ هربذ خشکش زد!!
در ادامه این مناظره فردی به نام عمران صابی درباره توحید از حضرت سؤال کرد و سخنان آنها در این باره ادامه یافت تا اینکه عمران صابی دین اسلام را پذیرفت.
حسن بن محمّد نوفلیّ میگوید: وقتی سایر متکلّمین، عمران صابی را چنین دیدند- با آنکه بسیار سرسخت بود و تا به حال کسی در بحث بر او غلبه نکرده بود- هیچ کس به حضرت رضا علیه السّلام نزدیک نشد، و دیگر از حضرت سؤالی نکردند، کم کم مغرب در آمده و مأمون و حضرت رضا علیه السّلام برخاسته به داخل رفتند، و مردم نیز متفرّق شدند. من نیز با عدهای از دوستان و هم مسلکان خودمان، نشسته بودیم که محمّد بن جعفر مرا احضار کرد، به نزد او رفتم، گفت: ای نوفلی دیدی دوستت چه کرد؟ بخدا قسم، گمان نداشتم که علیّ بن- موسی الرّضا توان غور و غوص در چنین مسائلی را داشته باشد، او را این گونه نمیشناختیم که در مدینه از «کلام» صحبت کند یا علمای «کلام» بر او گرد آیند.
- ۹۷/۰۵/۰۳
- ۱۷۹۶ بیننده|
- ۱۹۵۲ نمایش|
- |
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.