قسمت پنجم مصاحبه با حضرت آیت الله شفیعی
حاج آقا شفیعی، یکی از اهداف شاه از تبعید حضرت امام خمینی(ره) به نجف این بود که شخصیت امام خمینی را بعد از فوت حضرت آیت الله بروجردی در بین علمای بزرگ و طراز اوّل نجف تحت الشعاع قرار دهد؟ آیا با توجه به حضور شما در نجف و در بدو ورود حضرت امام، چنین احساسی وجود داشت؟
این مطلب یک مقداری درست است و یک مقداری مجهول. اما اینکه شاه حضرت امام را فرستاد نجف که تحت الشعاع قرار بگیرد تا در مقابل فحول علمای نجف بایکوت شود این تاکنون ثابت نشده من از مطلعین تحقیق کردم حتّی از حجت الاسلام آقای سید حمید روحانی نویسنده تاریخ انقلاب اسلامی پرسیدم، گفت: این تحلیل مستند فراگیری ندارد.
بخش دومش درست است وقتی امام آمد نجف و درس را شروع کرد، البته امام خیلی عاقلانه و مدبرانه برنامه ریزی می کرد یعنی صبح اوّل وقت درس آقای خویی بودیم، یک ساعت بعد درس آیت الله حکیم شروع می شد و دیگر تا ظهر درس عام نداشتیم. حضرت امام خمینی(ره) یک ساعت بعد از درس آقای حکیم درس خودش را شروع می کرد، این خیلی معنا داشت و فضلا ریختند به درس امام، هم طلاب جوان و پژوهشگر و مخصوصاً طلاب سیاسی که می خواستند در سیاست اسلامی ایران کار کنند و هم بعضی از بزرگان و فضلا مانند مرحوم حاج شیخ محمّد حسن مدرس بهبهانی، آیت الله راستی کاشانی، شیخ مصطفی اشرفی شاهرودی. این ها بزرگانی بودند که در حوزه به فضل و ریشه داشتن علمی معروف بودند.
آیا این نحو تشکیل کلاس یک ساعت بعد از درس آیت الله حکیم به این معنا بود که حضرت امام نمی خواست در کنار درس آیت الله حکیم درس دیگری باشد؟
نه، اوّلا خدمتتان بگویم درس آقای خویی که انجام می شد تا یک ساعت بعدش درس نبود، به خاطر این بود که طلاب بتوانند روی درس آقای خویی کار بکنند و بعد هر کسی می خواهد درس آقای حکیم هم برود. لازم بود که در یک ساعت طلاب با هم بنشینند مباحثه کنند. لذا یک ساعت فاصله بود بین درس آقای خویی و درس آقای حکیم. درس آقای حکیم که انجام می شد تا ظهر درس نبود. امام آمد باز با همان محاسبه یک ساعت بعد از درس آقای حکیم درس خودش را گذاشت. درس نزدیک ظهر تمام می شد، امام می رفت منزل برای تجدید وضو که دوباره برگردند.
یعنی منظورتان این است که شاه به مقصد خودش که نرسید، جایگاه واقعی حضرت امام هم روشن تر شد؟
بله، این را هم بدانید بی نهایت، (وقتی می گویم بی نهایت توجه به این لفظ داشته باشید!) امام احترام همه جانبه آقای حکیم را رعایت می کرد. امام عقیده اش این بود که هر کس رئیس است بایستی ، حرف اوّل و آخر را او بزند و ما هیچ کاره ایم. این یک عقیده برای امام بود. در زمانی که امام در قم بود و آیت الله بروجردی تدریس می کرد، در امر اصلاح حوزه امام نظراتی در مقابل آقای بروجردی داشت و این نظراتی بود که با نظرات آقای بروجردی متفاوت بود، ولی امام مطلقاً اقدام نمی کرد. می گفت ریاست از آن آقای بروجردی است، هر چه ایشان بگویند باید اطاعت شود. این یک عقیده برای امام بود که صاحب ولایت نظرش مطاع است و امروز ولی فقیه آقای بروجردی است.
حضرت امام هر کاری شروع کرد بعد از آقای بروجردی بود. بعد وقتی که نجف رفتند همین راه و رسم را نسبت به آیت الله حکیم اتخاذ کردند، می گفتند: امروز آقای حکیم رئیس است، آن هم در کشور دیگری غیر از کشور خودمان که مستقر و مقام آقای حکیم بود، ما در مقابل رئیس نباید کاری بکنیم. نظری اگر داریم منعکس می کنیم. مثلاً هیأتی را اگر می فرستاد، آقازاده خودشان را خدمت آقای حکیم می فرستاد و نظرشان را منعکس می کردند اما هیچ اقدام عملی نمی کردند.
درسشان را هم که آوردند، درسی گذاشت که دیگر هیچ معارضی در آن ساعت 11 وجود نداشت، یعنی مجال کوچک ترین خدشه ای را برای کسی نمی گذاشت و مهم تر از آن آقازاده اش، آقا سید مصطفی با اینکه خودش مجتهد بود به درس آقای حکیم می رفت و حتّی مهم تر از آن، شهریه آقای حکیم را می گرفت، این ها در حوزه واجد معانی بسیار بالا و متعددی است. یعنی درس رفتن از نظر علمی، تأیید مقام علمی آقای حکیم بود و شهریه گرفتن دلیل خضوع خودش در مقابل ریاست آقای حکیم بوذ؛ با اینکه شهریه آقای حکیم سه دینار یعنی 60 تومان بود. معذالک آقا سید مصطفی گرفت یعنی امام و بیت امام همه این جوانب را رعایت می کردند.
پایان قسمت پنجم
- ۰۲/۱۱/۱۷
- ۲۶۳۲ بیننده|
- ۲۸۹۷ نمایش|
- |
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.