
سوسوی کم رنگ چراغ ها و صداهای گنگ شبانه، پایان روز را خبر میداد. شهر بزرگ، تبدار و خسته دقایق فاجعه را انتظار میکشید. در مرکز شهر و در محل ساختمان حزب جمهوری اسلامی ثانیهها با شتاب سپری میشد، چهرههای آرام دولت مردان و رهبران حزب در فضای نیمه روشن ساختمان بیانگر ایمانی شگرف بود. بانگ رسای رهبر حزب در فضای تالار میپیچید و چشم ها و نگاه ها را در جذبهای جادوئی فرو میبرد. انگار این فریاد رسای رهبر حزب جمهوری اسلامی آوای پرخروش همه رنج دیدگان بود: "آقای ریگان این ملت تن به سازش با تو نخواهد داد. ما بهای استقلال را میپردازیم و شهادت ما بهای استقلال ماست."