آیت الله شفیعی در بخش دیگری از خاطرات خود از سال های انقلاب، درباره محاصره “عباسیه” می گوید: “در آخرین عاشورای دوره رژیم سابق، شهربانی اعلام کرده بود که هیچ کس حق برگزاری مجلس روضه را ندارد، مگر اینکه به شهربانی مراجعه و گزارش بدهد و مجوز کسب کند. حضرت امام خمینی(ره) هم از پاریس به سراسر کشور اطلاعیه داده بود که هیچ کس حق ندارد از شهربانی برای برگزاری مراسم سوگواری اجازه بگیرد. یکی از اماکنی که در دهه عاشورا برنامه روضه مفصلی داشت، عباسیه اهواز، واقع در خیابان فردوسی (شهید خوانساری) بود.
ما به عنوان جامعه روحانیت در منزل یکی از علمای اهواز (آیت الله مرعشی) که نزدیک ترین فاصله را با عباسیه داشت تجمع کردیم و تصمیم گرفتیم که همه با هم از منزل خارج شده و به عباسیه برویم و در را باز کرده و مجلس روضه را برپا کنیم و اینگونه حریم شهربانی را برای بستن مجالس بشکنیم. این کار انجام شد و هنگامی که به در عباسیه رسیدیم، در را باز کردند و ما به داخل رفتیم و فورا ماموران شهربانی در را بستند و مانع ورود مردم به درون عباسیه شدند. این قضیه با سرعت بین مردم پخش شد و مردم به سمت عباسیه هجوم آوردند و خیابان های اطراف غرق جمعیت شد؛ مجلس روضه برقرار نشد و ما تصمیم گرفتیم مطالب خود را نوشته و به صورت اعلامیه از بلندگوی عباسیه به مردم اعلام کنیم و این کار انجام شد. اعلامیه پس از اعلامیه و اطلاعیه پس از اطلاعیه به امضای علمای اهواز صادر و از بلندگو پخش شد و به این وسیله مجلس سوگواری به مراتب بهتر و بیشتر از آنچه فکر می کردند برگزار شد، ولی چون در عباسیه بسته بود ما سه روز و سه شب در این مکان محاصره شدیم.
نماز جماعت را به امامت مرحوم آیت الله مروج برگزار کردیم و مبارزه خود را ادامه دادیم. در این مدت محاصره سپهبد جعفری که نظامی ارشد جنوب و نماینده مخصوص شاه بود، همچنین سرلشکر شمس تبریزی، رئیس ارتش جنوب به ملاقات علما در عباسیه آمدند و شروع به نصیحت و شکستن آن تحصن کردند که اینجانب و آقای موسوی جزایری که جوان ترین روحانیون آن جمع بودیم به بحث با آنها پرداختیم و یکی دو نفر از روحانیون مسن نیز با آنها به تندی سخن گفتند و با عصا به آنها هجوم آوردند که البته جلوی آنها گرفته شد. آن دو نفر برخاستند و مأیوسانه رفتند. فردا شب آن روز که روز سوم تحصن بود جمعیت اطراف عباسیه را پراکنده کرده بودند که ما خبر نداشتیم که ناگهان عباسیه از هر سو به رگبار بسته شد؛ رژیم تا توانست تیراندازی کرد و همه اطراف عباسیه را به مسلسل بست؛ ما به زحمت همه علما و پیرمردهای آن جمع را از زوایا و اطراف عباسیه و از طریق ساختمان های اطراف مخفیانه به منزلشان برگرداندیم؛ اینجانب آخرین کسی بودم که در عباسیه و در محاصره مانده بودم و راه گریزی نداشتم؛ بالاخره پس از مدتی و با توجه به اینکه تیراندازی متوقف شده بود، تنها به منزل برگشتم. این حادثه تاثیر بسیاری در پیشبرد انقلاب داشت که هرگز نباید فراموش شود.
از نکات جالب این حادثه این بود که خبرگزاری بی.بی.سی از تهران شماره تلفن عباسیه را پیدا کرده بودند و تماس گرفتند و برای پخش حادثه اعلام آمادگی کردند، ولی چون برای این کار پول هنگفتی می خواستند و از طرفی بالاخره رادیوی دشمن بود و معلوم نبود چه هدفی دارند، آن فرد روحانی که پای تلفن بود و با آنها گفت و گو می کرد پیشنهاد آنها را به طور کلی رد کرد.”
- ۰۲/۱۱/۱۶
- ۲۸۶۴ بیننده|
- ۳۱۲۹ نمایش|
- |
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.