قسمت هشتم مصاحبه با حضرت آیت الله شفیعی
خاطره محاصره عباسیه را بفرمایید چطور شروع شد؟
آخرین عاشورای دوره رژیم سابق، شهربانی اعلام کرده بود که هیچ کس حق برگزاری مجلس روضه را ندارد، مگر اینکه به شهربانی مراجعه و گزارش بدهد و مجوز کسب کند. حضرت امام خمینی(ره) هم از پاریس به سراسر کشور اطلاعیه داده بود که کسی حق ندارد از شهربانی برای برگزاری مراسم سوگواری اجازه بگیرد. یکی از اماکنی که در دهه عاشورا برنامه روضه مفصلی داشت، عباسیه اهواز، واقع در خیابان فردوسی (شهید خوانساری) بود.
ما به عنوان جامعه روحانیت در منزل یکی از علمای اهواز (آیت الله مرعشی) که نزدیک ترین فاصله را با عباسیه داشت تجمع کردیم و تصمیم گرفتیم که همه با هم از منزل خارج شده و به عباسیه برویم و در را باز کرده و مجلس روضه را برپا کنیم و این گونه حریم شهربانی را برای بستن مجالس بشکنیم. این کار انجام شد و هنگامی که به در عباسیه رسیدیم، در را باز کردند و ما به داخل رفتیم و فوراً ماموران شهربانی در را بستند و مانع ورود مردم به درون عباسیه شدند. این قضیه با سرعت بین مردم پخش شد و مردم به سمت عباسیه هجوم آوردند و خیابان های اطراف غرق جمعیت شد؛ مجلس روضه برقرار نشد و ما تصمیم گرفتیم مطالب خود را نوشته و به صورت اعلامیه از بلندگوی عباسیه به مردم اعلام کنیم و این کار انجام شد. اعلامیه پس از اعلامیه و اطلاعیه پس از اطلاعیه به امضای علمای اهواز صادر و از بلندگو پخش شد و به این وسیله مجلس سوگواری به مراتب بهتر و بیشتر از آن چه فکر می کردند برگزار گردید، ولی چون در عباسیه بسته بود ما سه روز و سه شب در این مکان محاصره شدیم.
نماز جماعت را به امامت مرحوم آیت الله مروج برگزار کردیم و مبارزه خود را ادامه دادیم. در این مدت محاصره سپهبد جعفریان که فرماندار نظامی و نماینده مخصوص شاه بود، همچنین سرلشکر شمس تبریزی، فرمانده لشکر 92 زرهی به ملاقات علما در عباسیه آمدند و شروع به نصیحت و شکستن آن تحصن کردند که اینجانب و آقای موسوی جزایری که جوان ترین روحانیون آن جمع بودیم به بحث و محاجه با آنها پرداختیم و یکی دو نفر از روحانیون مسن نیز با آنها به تندی سخن گفتند و با عصا به آنها هجوم آوردند که البته جلوی آنها گرفته شد. آن دو نفر برخاستند و مأیوسانه رفتند. فردا شب آن روز که روز سوم تحصن بود جمعیت اطراف عباسیه را پراکنده کرده بودند که ما خبر نداشتیم که ناگهان عباسیه از هر سو به رگبار بسته شد؛ رژیم تا توانست تیراندازی کرد و همه اطراف عباسیه را به مسلسل بست؛ ما به زحمت همه علما و پیرمردهای آن جمع را از زوایا و اطراف عباسیه و از طریق ساختمان های اطراف مخفیانه به منزلشان برگرداندیم؛ اینجانب آخرین کسی بودم که در عباسیه و در محاصره مانده بودم و راه گریزی نداشتم؛ بالاخره پس از مدتی و با توجه به اینکه تیراندازی متوقف شده بود، تنها به منزل برگشتم. این حادثه تاثیر بسیاری در پیشبرد انقلاب داشت که هرگز نباید فراموش شود.
پایان قسمت هشتم
- ۰۲/۱۱/۲۰
- ۳۶۱۲ بیننده|
- ۴۱۰۰ نمایش|
- |
روح همه عزیزانی که در این واقعه شهید شدند شاد باشه و راهشون ادامه دار .